گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز ۲۱ خرداد به آیه ۲۳ سوره احزاب پرداخته شده و در آن آمده است:
سوره احزاب (۳۳) آیه ۲۳
ترجمه
از مومنان مردانی راست گفتند در عهدی که با خدا بستند؛ پس برخی از آنها نذرش را به سرانجام رساند و برخی از آنها انتظار میکشد، و به هیچ روی [پیمان خود را] دگرگون نساختند.
«نَحْبَهُ»: نحب + ه
ماده «نحب» در اصل به معنای نذر و تعهداتی نظیر آن است (معجم مقاييس اللغة، ج۵، ص۴۰۴)
تعبیر «قَضى نَحْبَهُ» به معنای «وَفَى بنذره: نذرش را ادا کرد» است که گاه به کنایه از مردن به کار میرود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۹۴)
▫️اجلش را با وفاء و صدق به سر رساند (حسن بصری، قتاده، ابنزید)؛
▫️همان ادای نذر است، گویی آنان نذر کرده بودند که اگر با دشمن مواجه شوند، آنقدر مبارزه کنند که یا پیروز شوند یا شهید (مجاهد، ابنقتیبه)
(به نقل از طبرسی در مجمع البيان، ج۸، ص۵۴۹؛ و طبری در جامع البيان، ج۲۱، ص۹۲-۹۳)
«وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً»
در منابع اهل سنت، از ابنعباس (المحرر الوجيز، ج۴، ص۳۷۹) و حسن بصری (جامع البيان، ج۲۱، ص۹۳) ، قرائت این عبارت به صورت «و منهم من بدل تبديلا» نیز روایت شده است.
از ابنعباس روایت شده است که مقصود از «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ: از مومنان مردانی راست گفتند در عهدی که با خدا بستند» علی ع و حمزه و جعفر بود:
«فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ: پس برخی از آنها عهدش را به سرانجام رساند» منظور حمزه و جعفر است؛
«وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ: و برخی از آنها انتظار میکشد» منظور حضرت علی ع است که انتظار میکشید اجلش را و وفای به عهد الهی را و شهادت در راه خدا، و به خدا سوگند که شهادت روزیاش شد.
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل،ج۲، ص۶
علاوه بر مولف این کتاب (حاکم حسکانی) که از علمای حنفی است، در پاورقی همین صفحه فهرستی از دیگر آثار اهل سنت ارائه شده که این روایت در آنها ذکر شده است؛ و در کتب شیعه هم همین مضمون از امام باقر ع روایت شده است. مثلا: تفسير القمي، ج۲، ص۱۸۹
حدیث
۱) یکبار یکی از یهودیان سراغ امیرالمومنین ع میآید و درباره سختیهایی که بر پیامبران و اوصیای قبلی رخ داده سوال میکند تا میرسد به خود حضرت علی ع؛ حضرت ع به او میگوید بلند شو تا برایت بگویم، اصحاب میگویند چرا همینجا نمیگویید، حضرت میفرمایند چون شما تحملش را ندارید. بالاخره حضرت شروع میکند میکنند به امتحانهای سختی که خداوند در زمان پیامبر ص و بعد از شهادت ایشان از سر گذراندند تا به جریان شورای شش نفره عمر برای تعیین خلافت و انتخاب عثمان میرسند و چنین ادامه میدهند:
از همان روز بيعت عثمان بقيه افراد هيئت شش نفرى به من مراجعه نمودند و از كارى كه كرده بودند عذر خواستند و درخواست كردند كه عثمان را خلع كنيم و عليه او قيام كنيم تا حق خود را بگيرم و در اين باره دست بيعت بمن دادند كه تا پاى جان دادن در زير پرچم من پايدارى كنند يا كشته شوند و يا خداى عز و جل دوباره حق مرا به من باز گرداند ولى به خدا قسم اى برادر يهودی، همان چیزی که مانع قیام من علیه قبلیها شده بود، مرا از قیام عليه عثمان بازداشت و ديدم حفظ و نگهداری از همين عدهاى كه باقيماندهاند بهتر است و آرامش خاطرم را بيشتر فراهم خواهد نمود و میدانی اگر مرا را به مرگ دعوت کنند بر آن سوار میشوم. هر که حاضر است از اینها که میبینی و آن دسته از اصحاب پيغمبر غایبند همه میدانند كه مرگ در نزد من مانند آب سرد گوارائى است در روز بسيار گرم در كام تشنه جگر سوخته.
من همانم كه همراه با عمويم حمزة و برادرم جعفر و پسر عمويم عبيدة با خدا و رسولش عهدى بستيم و بر سر آن عهد همگی وفادار بوديم، آنها از من پيش افتادند و من به خواست خداى عز و جل عقب ماندم؛ پس خداوند در باره ما نازل فرمود آيه شريفه «رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا: از مومنان مردانی راست گفتند در عهدی که با خدا بستند؛ پس برخی از آنها عهدش را به سرانجام رساند و برخی از آنها انتظار میکشد، و به هیچ روی [پیمان خود را] دگرگون نساختند.»
آنكه عهدش را به سرانجام رساند حمزة و جعفر و عبيدة بودند؛ و من به خدا سوگند همانم كه منتظر است، اى برادر يهودی، که هيچ دگرگونیای در پیمان خود نساختم؛ …
الخصال، ج۲، ص۳۷۶
نکته: عبیده در جنگ بدر، حمزه در جنگ احد، و جعفر در جنگ موته به شهادت رسیدند.
۲) سدیر میگوید نزد امام باقر ع بودیم و از وقایعی که بعد از پیامبر ص رخ داد و کاری که مردم در حق امیرالمومنین ع انجام دادند سخن میگفتیم. یکی از حضار گفت: خدا خیرتان دهد! پس عزت و اقتدار بنیهاشم کجا بود، آنها که کم نبودند!
امام باقر ع فرمود: و چه کسی از بنیهاشم مانده بود [که حضرت بتواند به وی تکیه کند] ؟ آنکه بود جعفر و حمزه بود که به عهدشان با خدا وفا کرده بودند و از دنیا رفته بودند] ؛ برای او تنها دو مرد ضعیف ذلیل تازهمسلمان مانده بود: عباس [عموی حضرت، به جای حمزه] و عقیل [برادر حضرت، به جای جعفر] ، و این دو از آزادشدگان بودند [= کسانی که در فتح مکه مسلمان آوردند و پیامبر ص همه را بخشید] ؛ اما به خدا سوگند، اگر حمزه و جعفر در مقابل آن دو نفر بودند، آن دو به آنچه رسیدند نمیرسیدند، و اگر شاهد [اقدامات] آن دو میبودند، جانشان را تلف میکردند.
الكافي، ج۸، ص۱۹۰
۳) از امام صادق ع روایت شده است:مومن بر دو گونه است: مومنی که در عهد با خدا راست گفت و به شرطش وفا کرد و این همان سخن خداوند عز و جل است که میفرماید: «مردانی که راست گفتند در عهدی که با خدا بستند» (احزاب/۲۳)؛ پس او کسی است که نه هول و هراس دنیا به او میرسد و نه هول و هراسهای آخرت، و او از کسانی است که شفاعت میکند و شفاعتش نمیکنند [= نیازی به شفاعت ندارد]؛و مومنی که مانند ساقه نهال است، گاه کج میشود و گاه مستقیم است؛ اوست که هول و هراسهای دنیا و هول و هراس آخرت گریبانگیرش میشود و او از کسانی است که شفاعتش را میکنند و او شفاعت نمیکند.
الكافي، ج۲، ص۲۴۸
۴) یکبار ابوبصیر خدمت امام صادق ع میرسد و گلایه میکند از وضعیتی که شیعیان بدان گفتارند؛ از جمله حدیثی که علمای اموی جعل کرده و بواسطه آن حدیث جعلی خون شیعیان را مباح میشمرند.
امام صادق ع فرمود: منظورت همان است که به شما رافضی میگویند؟
گفتم: بله.
فرمود: به خدا سوگند این طور که خیال میکنی نیست. آنها شما را چنین ننامیدند، بلکه خداوند شما را چنین نامید! ابامحمد! آیا می دانی که هفتاد نفر از بنیاسرائیل بودند که هنگامی که به ضلالت فرعون و قومش پی بردند، آنها را «رفض» [= طرد] کردند؛ و چون بر هدایت بودن حضرت موسی ع را دریافتند به ایشان پیوستند؛ و به همین جهت در لشکر موسی به آنها «رافضی» میگفتند، چرا که فرعون را رفض کرده بودند؛ و آنها اهلعبادتترین آن لشکر بودند، و محبتشان به موسی و هارون و ذریه ایشان از همه شدیدتر بود؛ پس خداوند عز و جل به حضرت موسی ع وحی کرد که اسم آنها را در تورات ثبت کن که من ایشان را بدین نام نامیدم و این را ارزانیشان داشتم. پس حضرت موسی ع این اسم را برای آنها ثبت کرد و خداوند عز و جل این را اسم را برای شما ذخیره کرد تا به شما ارزانی داشت.
ای ابامحمد! دیگران خوبی را رفض کردند و شما شر و بدی را ! مردم هریک فرقهای شدند و هر کدام انشعابی یافتند، اما شما انشعابتان را به سمت و سوی اهل بیت پیامبرتان ص قرار دادید، و جایی رفتید که آنها رفتند، و آن را اختیار کردید که خداوند برای شما اختیار کرد، و چیزی را خواستید که خداوند خواست؛ پس بشارت بر شما، و باز بشارت بر شما، که همانا شمایید امت رحمتشده؛ از نیکوکارتان عملش قبول میشود و از گناه بدکارتان درمیگذرند [= توبهشان پذیرفته میشود] ؛ و کسی که آنچه شما دارید [= پیروی از اهل بیت ع] را در روز قیامت با خود نیاورد، نه حسناتش پذیرفته میشود و نه از گناهانش صرف نظر میگردد
[سپس حضرت شروع میکنند به بیان آیاتی که در وصف شیعیان واقعی آمده است تا میرسند به اینکه:]
ابامحمد! خداوند شما را در کتابش یاد کرد وقتی که فرمود: «از مومنان مردانی راست گفتند در عهدی که با خدا بستند؛ پس برخی از آنها نذرش را به سرانجام رساند و برخی از آنها انتظار میکشد، و به هیچ روی [پیمان خود را] تبدیل نکردند.» همانا شما وفا کردید به آن میثاقی که خداوند در مورد ولایت ما از شما گرفت؛ و ما را به غیر ما تبدیل نکردید؛ و اگر چنین نمیکردید، خداوند شما را هم مذمت میکرد همان گونه که آنها را مذمت کرد آنجایی که فرمود: «و برای اکثر آنها [وفاداری به] عهدی نیافتیم و اکثرشان جز فاسق نیافتیم.» (اعراف/۱۰۲)
الكافي، ج۸، ص۳۴-۳۵
۱️⃣ این آیه جمعبندی میکند وضعیت مومنان واقعی را در سختیها:
▫️همه کسانی که ادعای ایمان کردهاند عهدی با خدا بستهاند.
▫️آنان که مومنان واقعیاند، کسانیاند که در این عهد راستگو بودند و هیچگاه عهدشان را تغییر ندادند (مقایسه شود با آیات ۱-۳ سوره عنکبوت)
▫️اینان دو گروه میشوند: عدهای به شهادت میرسند و عدهای همچنان منتظرند.
یعنی گزینه دیگری وجود ندارد!
تاملی با خویش
یکبار دیگر دقت کنید:
مومنان واقعی به حدی پای دینشان میایستند که یا شهید میشوند یا منتظرند تا شهید شوند.
ما چه اندازه پای دینمان هستیم؟
و چه اندازه روی زندگی دنیایمان حساب باز کردهایم؟
آیا منتظر و عاشق شهادتیم؟ یا حضورمان در دنیا را برای دین خدا مهمتر میدانیم؟!!!
۲️⃣ این کدام عهد است؟
الف. همان عهد فرار نکردن از جنگ که در آیه۱۵ اشاره شد. (مجمعالبیان، ج۸، ص۵۴۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۲۹۰)
ب. عهد بر حفظ دین خود ولو به قیمت جان دادن.
نحوه استنباط از آیه
دو نکته در آیه هست:
▫️یکی اینکه سرنوشتشان در هر حالت شهادت است: یا شهید میشوند یا منتظرند تا شهید شوند.
▫️دوم اینکه این عهد خود را هیچگاه تبدیل نکردند.
▪️پس این عهدی است بر اینکه تا پای جان (شهادت) بر دین بمانند و دست از دین نشویند (عدم تبدیل).
۳️⃣ مومنان واقعی آنانیاند که صداقتشان را در عهدی که با خدا بستند، نشان دادند؛ یا به آرزویشان که شهادت بود، رسیدند، یا در انتظار شهادتاند؛ اما هر چه باشد، و به هیچ روی از این عهد خود دست برنمیدارند.
تاملی با خویش
این دوگانه، دو گانه عجیبی است
یا شهید شده!
یا منتظر شهادت است!
و گزینه سومی ندارد!
آیا یعنی یک انسان دیندار، هیچ هدفی در دنیا ندارد!
یا میخواهد نشان دهد که دیندار واقعی چهاندازه وظیفهگراست؟
عبرتی از تاریخ
▫️شأن نزول این آیه را امیرالمومنین ع و مومنان راسخی همچون حضرت حمزهی سیدالشهداء و حضرت جعفر طیار دانستهاند یعنی کسانی که اگر بودند جریان امامت در مسیر اصلیاش قرار میگرفت.
▫️بعدها در روایات، افرادی مانند مالک اشتر (الغارات، ج۱، ص۲۶۴) و اصحاب امام حسین ع (الإرشاد، ج۲، ص۳۰۳) و در مجموع، شیعیان واقعی مصداق این آیه شمرده شدهاند.
▪️همچنین تصریح شده که اگر امیرالمومنین ع محبور به قبول حکمیت شد، چون چنین یارانی نداشت (وقعة صفين، ص۵۱۹) و به همین ترتیب میتوان نتیجه گرفت که امام حسن ع چنین یارانی نداشت که مجبور به صلح با معاویه شد.
ما چه میکنیم!
و کجای این ماجراییم‼️
۴️⃣ در آیه قبل، معلوم شد که ایمان یک حقیقت پویاست، و قابل زیاد و کم شدن است و حوادث روزگار در ایمان انسانها تاثیر میگذارد؛ اما تاثیری عجیب: در مومن واقعی، هر چه سختیها شدید شود، ایمان زیادتر میشود، نه کمتر.
اگر در آیه قبل، به وجهه متغیر (پویا) ایمان اشاره کرد، در این آیه، به وجهه ثابت این ایمان اشاره میکند که هیچگاه آن را تبدیل نمیکنند.
به تعبیر دیگر، پویایی ایمان و تاثیرپذیریاش از حوادث، در مورد مومن واقعی، به هیچ عنوان به جایی نمیرسد که دست از ایمانش بردارد.
۵️⃣ همه اصحاب پيامبر و مؤمنان در يك درجه نيستند. (تفسير نور، ج۹، ص۳۴۷) بلکه همه کسانی که خود را مومن میدانستند و در پیرامون پیامبر بودند، در ایمان خود کاملا صادق نبودند.
۶️⃣ دفاع از حقّ تا مرز شهادت، نشانه صداقت در ايمان است. (تفسير نور، ج۹، ص۳۴۷)
۷️⃣ باب شهادت باز است. (تفسير نور، ج۹، ص۳۴۸)
۸️⃣ مؤمنان واقعى پايبند عهد و پيمان خود با خدا هستند و هيچ چيز حتّى شهادت دوستان و عزيزان، روحيه آنان را تغيير نمىدهد.عامل عقب نشينى يا دلسردى ديگر مؤمنان نمىشود.
(مؤمن با اينكه شهادت دوستان و عزيزان خود را مىبيند، باز خود در انتظار شهادت است)
(تفسير نور، ج۹، ص۳۴۸)